تکه پاره های تمام نشدنی

تصادف:
تصادف منجر به مردن خیلی ها میشود ولی بعضی وقتها بعضی آدم ها را زنده میکند.


ترکشهای لعنتی دوست داشتنی:
هر بار با یک حرکت کوچک دردی تا مغز استخوان،تا انتهای وجود زبانه میکشد که اشک سوزانی را بدنبال دارد ولی هیچ وقت باعث نمیشود به فکر بیرون آوردن این ترکشهای لعنتی دوست داشتنی!بیوفتیم.


قضاوت:
قضاوت پشت واقعیت پنهان است در حالی که این دو خود پشت حقیقتی پنهان،پنهانند.


زندگی و مرگ:
خسته اما ایستاده،زخمی اما جسور،زندگی میکنم و خواهم مرد.


گناه:
گناه هایی هست که اگر خود خدا هم ببخشدشان خودمان نمیتوانیم بر خودمان ببخشیم و عذابی که بابت آنها به خود میدهیم بارها بزرگتر از عذابیست که خدا قرار بود بر ما نازل کند.


تشابه در تفاوت:
رازیست در این تشابه بی نظیر انسانها با هم و در عین حال تفاوتی عمیق که در خود حس میکنند،هنوز کشفش نکرده ام!








هیچ نظری موجود نیست: