Hey! Mr. Special ...
Do it over this ridiculous game.
This is a fact that there is no special event.
Do you see?
No
Special
Event
And this is the beginning of the end of you.
tik tak tak
tik tak tak
tik tak tak
چون صید بدام تو به هر لحظه شکارم ، ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم ، رفته ست قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم
از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی ، بر دل بنشانی
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی ، وای از شب تارم
در بند و گرفتار بر آن سلسله مویم
از دیده ره کوی تو با عشق بشویم ، با حال نزارم
برخیز که داد از من بیچاره ستانی
بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی
تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی ، خوش جلوه نمایی
ای برده امان از دل عشاق کجایی ، تا سجده گزارم
گر بوی ترا باد بمنزل برساند ، جانم برهاند
ور نه ز وجودم اثری هیچ نماند ، جز گرد و غبارم



ما آخرش نفهمیدیم قضیه چیه که تمام اتفاقات بزرگ و تاثیر گذار عالم! در این ماه خرداد اتفاق افتاده و می افتد و خواهد افتاد!
هر آنچه میبینم و میشنوم تکه پاره ایست که مدتها پیش در عمق وجودم به گل نشسته و جزئی از من شده،مانند رسوبی سخت بر جدار روحم که نه میخواهم جدایش کنم و نه توان نمایاندنش را دارم،درست همانند وزنه های سنگینی که به پر و بال پرنده ای بسته شده که سنگینی اش امانش را بریده ولی فکر کردن به لحظه ی پرواز بعد از رهایی از آنها هر روز آتش اشتیاق را در او شعله ور تر میکند.
تصادف:



اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کني.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان كه هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم حيواني را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد..
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برايت آرزو کنم
مخ کارگردان های ایرانی داره یواش یواش یخ میزنه و از حرکت می ایسته!
معمولا اعتقادی به برخورد مستقیم (اونم از نوع خشن) برای حل مشکلات در روابط خودم با دیگران ندارم و سعی ام بر اینه که تا اونجایی که میتونم قضیه رو با گفتمان و روشهای دیپلماتیک! به سر انجام برسونم در اکثر موارد هم جواب میده ولی به ندرت هم پیش میاد که بر خلاف میل باطنیم مجبورم حرفایی رو بزنم که نباید،مثل امروز که ناچار شدم یه سری حرفایی رو به مدیر سابقم بزنم که هم دوست داشتم خیلی وقت پیش بهش میگفتم هم دوست نداشتم از زبون من بشنوه ولی چه کنم که هرچی صبوری کردم نشد که نشد.بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم ناراحت شدم که چرا این حرفارو بهش زدم ولی بعد که خبر رسید بعد از تلفن من به بهانه ی سر درد ول کرده رفته خوشحال و امیدوارم شدم که بالاخره یه چیزی باعث شد به غیرت حرفه ایه آقا بر بخوره و شاید یادش بیاد که تو چه جایگاهیه.