روزنگار 1389/8/11


ساختی

پیکره ای که از خودت

بزرگ تر بود



کشیدی

نعره ای که از خودت

بلند تر بود



برداشتی

پتکی که از خودت

سنگین تر بود



زدی

ضربه ای که از خودت

محکم تر بود



ریختی

بر پهنه ای که از خودت

وسیع تر بود



حالا

میگردی

بدنبال

تکه هایی

که از خودت

زیاد تر

بود...


۱ نظر:

لیلا گفت...

پر از ضربه بود این نوشته ها.

از بارزترین خصوصیت نوشته هات فکری هست که درون کلمات لمیده ومفهوم فلسفی اتفاقهائی که به ذهن متبادر میشه!

تو این نوشته آخرت فضای پر از ضربه کلمات هم مزید علت خصوصیت قبلی شده و تا اخر کار انگار که برای چند ثانیه ای صدای شنیدن ضربات تبر در دل یک درخت از اعماق جنگل مرا کشید تا پایان کار.

الان کنار درخت تبر خورده نشسته ام ودارم بهش نگاه میکنم

ساختی
کشیدی
ریختی
برداشتی
زدی
حالا...