دلتنگی



دلم برای طعم اصیل گلابی تنگ شده
سرم از صدای وق وق میوه فروش،منگ شده

*

حنجره ام هوای خارش پُرز هلو کرده است

ولی چه کنم نظر باغبان را که بد تنگ شده

*

یادش بخیر دویدنمان را به جالیزخیس خربزه

افسوس،پای خاطره ام به سنگ خورده،لنگ شده

*

بویایی ام هوس عطر گل کرده صد دریغ

یا بینی ام عوض شده یا عطرها جفنگ شده

*

طعمی ندارد و بی مزه است و شل و آبکی

آن ماهی اصلاح ژنتیکی که اندازه ی نهنگ شده

*

آب انار قرمز و تازه برایم شده قصه ای عجیب

وقتی که میخورم آب انار پاکتی ِ مثل شرنگ شده

*

بیدار میشویم هر روز با صدای ساعت کوکیمان

همچون ربات های آهنی بی روح و جان ِ رنگ شده

*

چه بر سر دل نازک و نحیفمان آمده،که شده

درست مثل شلیل ها که جنسشان عین سنگ شده

*
*
جمعه 1388/7/10

۵ نظر:

shirin tanha گفت...

hi
yuor ve

b is very nice

raha گفت...

in jahan por az sedaye harekate pahaye mardomi ast , ke hamchenan ke to ra mibusand , dar zehne khod tanabe dare to ra mibafand ...
Matelebe fogholadeyi entekhab mikonid,ghashang bud,
Moaffagho shad bashid

قاصدک گفت...

جالب بود
کلی حرفا داشت
که اگه بخوای با نثر بگی هم خیلی طولانی میشه هم شاید به دل نشینه
یکم سکته داشت البته به نظرم
ولی کلی خوشم اومد

آفرین

عليرضا گفت...

ممنون

آره مطمئنا اشکال زیاد داره
من که شاعر نیستم
اینم همینجوری خودش اومد منم نوشتم

;-)

ایسان گفت...

ای گفتی دست گذاشتی رو دلم واقعا همه چی عوض شده حتی صفا و صمیمیتا هم مصنوعی و از سر زور شده.